فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

مهربان فاطمه و علی کوچولو

سخنی با خداوند مهربونم......

شب ٢٣رمضان-شب قدر به نام او که خیلی شرمندشم الهی العفو..الهی العفو.. .................................................. خدایا هر چه جلوتر میرم آرزوهایم بیشتر و بی حیاتر نسبت به تو میشم. خودت میدونی دوست دارم. ولی میدونم که تو بیشتر دوستم داری. خدایا فقط توی دعاهام دنبال خودم و آرزوهامم. خدایا بهم یاد بده که بدونم همه چیزم از توست. هرچند که میدونم و خودم رو به ندونستن میزنم. ای واااااای من کجا و بندگی تو کجا خدایا با همه ی گناهام همیشه به رحمتت امیدوارم. از بس مهربونی بی شرمانه گناه میکنم. خدایا نزار اونطوری که هستم فرزندم رو بار بیارم هرچند باید آدم بشم ت...
22 مرداد 1391

تقدیم به مهربان فاطمه

  به نام خدایی که تو را به من داد تا همه وجودم باشی ............................................... امشب این دومین پستی هست که میگذارم .این شعر رو توی یکی از  وبلاگا خوندم به اسم "هدیه ای از طرف خدا"دلم میخواد من هم اونو به فاطمه دخترم تقدیم کنم: بسم الله   تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش ک...
22 مرداد 1391

شب قدر است و من قدری ندارم.....

 به نام خداوند بخشاینده سلام.اومدم بگم فقط امشب دعا کنید برای من ناقابل و خانوادم.از اونجایی که "الجار ثم الدار"من هم برای شما دعا میکنم.راستی اول ظهور آقاصاحب الزمان(عج الله) و بعد سلامتی حضرت آقا مقام عظمای ولایت. یا علی مدد ...
17 مرداد 1391

چه کنم۰۰۰۰

سلام ۰پشیمون شدم نمیرم بوشهر ۰۰۰۰دلم عجیب گرفته و هر چه میکنم نمیخنده۰۰۰۰خدایا خیلی تنهام۰پروانه جان ببخش۰این روزا دنبال یه هم نفس میگردم که صدامو بشنوه۰اما زهی خیال باطل۰توی این دنیا دلم به همسرم خوشه که اونم صبح تا شب نیست۰چه کنم۰خدا تنش رو سالم نگهداره۰عاشقانه دوستش دارم و از نبودن هاش بی قرارم۰یا رب مددی
16 مرداد 1391

جدا شدن از خود....

  به نام خدای من وتو دوشنبه-16مرداد1391-17رمضان المبارک-ساعت6:30صبح سلام...امشب به همسرم گفتم برام بلیط بگیره چند روزی برم بوشهر پیش دوست خوبم پروانه...چند دلیل داره: اینکه من و مهربون فاطمه کمی دل و دماغ پیدا کنیم چون حسابی حوصلمون سر رفته دوم اینکه دلم برای پروانه تنگ شده و اگه توی این چند روز  نرم معلوم نیست دیگه بتونم برم چون برای دنیا اومدن نی نی خوشکلش  میره شیراز وسوم اینکه دلم میخواد کمی از خودم جدا شم...دنبال روحیه گرفتنم... حالا اگه بلیط گیرم اومد فردا شب میرم .................................................... از بعد از افطار که اومدم...
16 مرداد 1391

امشب دلی تبدار دارم.......

  به نام خالق جانان یکشنبه -١٥مرداد-١٦رمضان المبارک-ساعت ٥:٤٠صبح سلام.امروز حسابی دلم گرفته.از این ور که فهمیدم  برادر شوهرم دیشب به دیدار حضرت اقا رفته.البته برای ایشون  دلم خوشحاله ولی از کم سعادتی خودم دلم گرفته.از اون ور هم دیدم عارفه جون توی وبلاگش زده داره میره دیدار خصوصی شاعران با آقا.من هم خیلی دلم میخواد یه دیدار خصوصی خدمت ایشون برسم.خدایا دلتنگ حضرت آقا هستم.خدایا تو که از دل من خبر داری..ارادت و عشق من رو به ایشون میدونی تو قسمتم کن. .................................................. امشب  هوای دیدن دلدار دارم از غصه ی هجرش  ...
15 مرداد 1391

هر روز افطاری ۰۰۰۰۰

به نام خدای مهربان پرور سلام۰دارم با مهربون فاطمه میریم افطاری۰خدا همیشه سفره ها رو با برکت کنه۰ولی ارزوم شده یه روز بشینم تو خونه به خونه برسم۰تا روزم حوصله کاری رو ندارم۰این روزها هم افطاری این و رو اون وریم۰نمیرسم۰اگه شد شب تا سحر یه خونه تکونی میکنم۰از بی نظمی بدم میاد۰فاطمه گلی هم نشسته و عمو پورنگ میبینه۰پیش دبستانی هم هنوز ننوشتمش۰ایشالله فردا۰دلم میخواد یه بار دیگه نمایشگاه قران برم۰میخوام اگه شد فاطمه رو ببرم بخش کودکش تا با قران بیشتر اشنا بشه۰ایشالله۰برم دیگه۰خداحافظ شنبه-۱۴مرداد۱۳۹۱-ساعت ۶:۳۰بعدازظهر
14 مرداد 1391

بازهم چند تا عکس

  به نام خداوند بسیار مهربانم شنبه-١٤مرداد-نیمه ی رمضان المبارک-١٣٩١-ساعت ٢:٣٠نیمه شب سلام-امروز هم میخوام چند تا عکس بزارم(لااقل تلافیه این مدتی که عکس نزاشتم بشه): ..................................................................................................................................... فاطمه وقتی تازه میخواست احساس استقلال پیدا کنه(مامان قربون این صورت قشنگت بشه)   ......................................................................................................................................... پروانه خواهر عزیزم و همسرش که دوستای خانوادگیمون هستن...الان بوشهرن .....
14 مرداد 1391

نو گل خندان..................

به نام خداوند کریم یا کریم اهل بیت جمعه-١٢مرداد-رمضان المبارک-ساعت٥صبح     سلام.عید همگی مبارک باشه .میلاد کریم اهل بیت بر همگی به خصوص نی نی وبلاگی ها مبارک باشه..توی این روز برای هم دعا کنیم تا ان شالله بهره ای از خان کرمشان ببریم. امشب افطاری خونه ی عمه ی مهربون فاطمه بودیم.دستش درد نکنه خیلی زحمت کشیده بود.ولی مهربون فاطمه و امیرحسین خیلی با هم درگیر شدن و این وسط من و عمه جونی کلافه شدیم.بعد افطار با عمه اینا رفتیم یه دوری زدیم و برگشتیم.خیلی خوش گذشت . قبل از افطاری با مهربون فاطمه و همسری هایپر استار رفتیم.یه دستگاه گریل گرفتم.خدایی قیمتش مناسب بود.این دستگاه رو گرفتم تا دیگه برای همسری چیزی...
13 مرداد 1391

دلم گرفته

به نام او که همه چیز از اوست چهارشنبه-۱۱مرداد۱۳۹۱-ساعت ۷:۵۰-هنوز همسری برای افطار نیومده سلام۰این روزا دلم میخواد هی بیام و مطلب بنویسم۰این همه بچه بزرگ کن اخرش بگه من خونه ی مامان جون میخوام برم و اگه نزاری کلی گریه بکنه۰عجبا!!!! دلم هم کمی گرفته. اخه درجه کبد چرب همسری یک درجه بالا رفته و چربی خونش کمی از حدنرمال بالاتره۰امروز به خاطر این قضیه گریه کردم۰اخه بنده خدا خیلی هم رعایت میکنه ۰سنی هم نداره ۰اخه ۲۹سال خیلیه؟!میگن دلیلش فعالیت نداشتنه۰اخه ایشون صبح زود میره و ساعت ۱۰ بعضی وقتا۱۱یا دوازده شب میاد خونه۰همش هم جلسه و پشت میز نشستن۰خدایا به بابای مهربون فاطمه سلامتی و طول عمر و توفیق خدمت بده۰خدایا چراغ خونمون رو روز ب...
11 مرداد 1391