دلم گرفته
به نام او که همه چیز از اوست
چهارشنبه-۱۱مرداد۱۳۹۱-ساعت ۷:۵۰-هنوز همسری برای افطار نیومده
سلام۰این روزا دلم میخواد هی بیام و مطلب بنویسم۰این همه بچه بزرگ کن اخرش بگه من خونه ی مامان جون میخوام برم و اگه نزاری کلی گریه بکنه۰عجبا!!!! دلم هم کمی گرفته. اخه درجه کبد چرب همسری یک درجه بالا رفته و چربی خونش کمی از حدنرمال بالاتره۰امروز به خاطر این قضیه گریه کردم۰اخه بنده خدا خیلی هم رعایت میکنه ۰سنی هم نداره ۰اخه ۲۹سال خیلیه؟!میگن دلیلش فعالیت نداشتنه۰اخه ایشون صبح زود میره و ساعت ۱۰ بعضی وقتا۱۱یا دوازده شب میاد خونه۰همش هم جلسه و پشت میز نشستن۰خدایا به بابای مهربون فاطمه سلامتی و طول عمر و توفیق خدمت بده۰خدایا چراغ خونمون رو روز به روز پر نورتر کن۰خدایا من و مهربون فاطمه عاشقانه بابایی رو دوست داریم۰نیتش رو میدونی تو هم بهش سلامتی بده۰امین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی