فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

مهربان فاطمه و علی کوچولو

بی حوصله

به نام او که بی همتاست سه شنبه-(مغزم هنگ کرده نمیدونم چندمه)-ساعت 4صبح سلام.الان هر کاری میکنم عکسام آپلود بشه نمیشه .حجم عکسام بالاست.بالاخره درستشون میکنم..من میتونم. حوصلم سر رفته ..آخه مهربون فاطمه رفته خونه ی مامانجونش(مامان باباش)...   دلم برات تنگ شده جونم...... فعلا...بی حوصلم...بای   ...
10 مرداد 1391

امروز خوشحالم ....شکرت خدا.....

    به نام خالق یکتا ...مهربان تر ازمادر-مهربان تر از پدر -مهربان تر از باران .... دوشنبه-9مرداد 1391-ساعت 2:00نیمه شب سلام.امروز هم از اون روزهای بسیار عالی بود.بعدازظهر به همسری زنگ زدم گفتم آقا برای افطار چی میل دارین که ایشون گفتن برای افطار قراره با هم با یکی از دوستای ایشون و خانواده شون بریم بیرون.ما هم به یه مجموعه ی زیبا در بالای لویزان رفتیم.واقعا آدم باید بگه:وتبارک الله احسن الخالقین.چقدر خوش آب و هوا وزیبا. خانواده ای که من باشون آشنا شدم خانواده ی ایرانی ولی ساکن قطر بودند که البته قرار بود دوباره به ایران برگردن.واقعا خانواده ی مهربون و مومنی بودن و از هم نشینی باشون لذت بردم.چقد...
9 مرداد 1391

شهرالرمضان.....الذی انزلت فیه القران

  بسم الله الرحمن الرحیم شنبه.٧مرداد.سال١٣٩١.ساعت٦:٣٠صبح. سلام به همگی.یه مدت پیش یه عالمه مطلب نوشتم ولی متاسفانه ارسا ل نشد و من حسابی عصبانی شدم.خلاصه الان هم که مینویسم زیاد حوصله ندارم. تولد مهربون فاطمه ی من ٢٧ تیر بود که ما شبش براش تولد گرفتیم.خداییش خیلی خوش گذشت.مهربون فاطمه ی من ٤سالش تموم شد و رفت توی ٥ سال.هزارساله بشی جیگرم.   فاطمه خانوم ما امسال به حول و قوه ی الهی میره پیش دبستانی١.یه مدرسه خوب براش پیدا کردم.قرآنیه.با تفریح و شعر و داستان قرآن رو موضوعی یادشون میدن و ان شالله تا ٥ دبستان حدود ٢٠ جز قران و حفظه.البته بگم من از همین قضیش راضیم ک ه مدت یادگیری طولانیه و بچه بهش فشار نمی...
7 مرداد 1391

مشهدالرضا

سه شنبه.١٣ تیر.ساعت :٧بعد ازظهر.هتل درویشی مشهد سلام به همگی.١١ام شب ساعت ٨پرواز داشتم برای تهران.هواپیما هم از شانس ما یک ساعت و نیم تاخیر داشت.پدرمون دراومد تا ساعت یازده ربع کم رسیدیم فرودگاه مهرآباد.البته خداییش اهواز خیلی خوش گذشت.مخصوصا به مهربون فاطمه که چند تا دوست هم سن و سال خودشو پیدا کرده بود.عقد پسر عموم هم عالی بود.مثل همیشه که توی خانواده ی ما رسم هست یه مداح گفته بودن و حسابی به همه خوش گذشت.ان شاالله خوشبخت بشن.خلاصه وقتی رسیدم خونه خونه مثل دسته گل بود.مهربون همسری زحمت کشیده بود و تمیزی کرده بود و جارو زده بود.دستش درد نکنه. من هم که حسابی خوابم میومد با مهربون فاطمه خیلی زود خوابیدیم.صبح ساعت ٨:٣٠ بیدارشدم و شروع کردم...
13 تير 1391

اینبار راهی بهشت رضایم..............

  به نام خلق مهربانم دوشنبه-ساعت ٣:٣٠ صبح.کنار یه عالم جزوه درسی سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.وای که چقدر دلم براتون تنگ شده بود.ماجرا از این قراره که من از مکه اومدم  ورفت و اومد مهمانا هم شروع شد.خستگی سفر به کنار این رفت  واومد ها هم به کنار.بعد از دو سه روز که تازه اومدم کمی بخسبم(یعنی بخوابم و استراحت کنم)دوست جون جونی من یعنی پروانه خانوم به همراه همسری اومدن خونمون .اونم از شهر بوشهر.از زمانی که اومدن دیگه ما یه سره توی بازار بودیم برای خرید سیسمونی و................وای اینقدر شبا خسته و کوفته میومدیم خونه که نای حرف زدن هم نداشتیم.اما با تموم خستگیاش عالی بود.میدونید من پروانه رو...
5 تير 1391

روزتون مبارک

  جمعه-٢٢اردیبهشت-ساعت ١:٠٠ ظهر به وقت مدینه-هتل جوهراعاصمه سلام.دیشب بقیع حال وهوای خیلی خاصی داشت.شب میلاد حضرت زهرا کنار امام غریبمون امام حسن مجتبی(ع).به دیوار بقیع تکیه دادیم و روضه امام حسن (ع) رو گوش کردیم.چقدر سخت بود .نمیشد بلند گریه کرد. داشتم خفه میشدم.وای چه شبی بود.اینجا چقدر غریب پروره. راستی روز همتون مبارک   دلم گرفت دیگه فردا ساعت ٣ به طرف مسجد شجره راه می افتیم.مدینه تموم شد.باورم نمیشه.دلم از غصه داره میترکه.خدایا میشه دوباره بیایم حرم آقا رسول الله-بقیع-قبر حضرت حمزه.   ان شاالله روزیه همتون کنه. دلم برای مهربون فاطمه هم تنگ شده.قربونت بره مامانی.   راستی تمرینای منطق رو هم انجام دا...
22 ارديبهشت 1391

مدینه شهر پیغمبر

  دوشنبه -ساعت 19:22به وقت مدینه.هتل جوهره العاصمه سلام.از مدینه دارم پست میگذارم.دلم برای همتون تنگ شده.اینجا بهشته.جای همتون خالی.پروانه ی گلم مطلب زیباتو خوندم.برای تو و مامانت و نی نی خوشکلت مخصوص دعا کردم.من هم دل تنگتم.بوووووووووووووووووووس.خیلی میخوامت.از اینکه خواهری مثل تو دارم به خودم میبالم.   آمنه جونی نشد ازت خداحافظی کنم.از بس عجله داشتم.دوست دارم و برای یه نی نی خوشکل برات دعا کردم.تو رو هم می بوسم.     از خدا می خوام روزی همتون کنه که بیاین.عالیه.حال و هوای عجیبی داره.   مدینه شهر پیغمبر  مدینه شور و شینت کو   حسینت کو حسینت کو ...
18 ارديبهشت 1391