مشهدالرضا
سه شنبه.١٣ تیر.ساعت :٧بعد ازظهر.هتل درویشی مشهد
سلام به همگی.١١ام شب ساعت ٨پرواز داشتم برای تهران.هواپیما هم از شانس ما یک ساعت و نیم تاخیر داشت.پدرمون دراومد تا ساعت یازده ربع کم رسیدیم فرودگاه مهرآباد.البته خداییش اهواز خیلی خوش گذشت.مخصوصا به مهربون فاطمه که چند تا دوست هم سن و سال خودشو پیدا کرده بود.عقد پسر عموم هم عالی بود.مثل همیشه که توی خانواده ی ما رسم هست یه مداح گفته بودن و حسابی به همه خوش گذشت.ان شاالله خوشبخت بشن.خلاصه وقتی رسیدم خونه خونه مثل دسته گل بود.مهربون همسری زحمت کشیده بود و تمیزی کرده بود و جارو زده بود.دستش درد نکنه.
من هم که حسابی خوابم میومد با مهربون فاطمه خیلی زود خوابیدیم.صبح ساعت ٨:٣٠ بیدارشدم و شروع کردم به چمدون مشهد چیدن.واقعا همه ی سفرهام پشت سر هم شدن.الحمدلله.سر ظهر همسری اومدو با هم ناهار خوردیم و سوار ماشین شدیم.فاطمه گلی هم از وقتی راه افتادیم به هرجا که میرسیدیم میگفت اینجا مشهده؟
خلاصه حدود ساعت ١٠:٣٠ شب به شاهرود رسیدیم و همونجا شب رو گذروندیم.صبح به سمت مشهد راه افتادیم و حدود ساعت ٢:٣٠ظهر به هتل رسیدیم.الان هم که در خدمتتون در حال نوشتن هستم فرشته من آروم خوابیده.زیباست ولی کاشکی بودید و میدید چقدر ناز خوابیده.بابای مهربون فاطمه هم که رانندگی خستش کرده رفته یه نیم چرتی بزنه تا بعد با هم بریم حرم.نایب الزیاره هستم.
از لطف همه ی اونایی که با پیاماشون منو شرمنده ی خودشون میکنن ممنونم.دوسستتون دارم.التماس دعای فراوان بخصوص در این عید عزیز.
العاقبه للمتقین