فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

مهربان فاطمه و علی کوچولو

دانشجو شدم....

1390/11/20 1:56
1,794 بازدید
اشتراک گذاری

 

پنجشنبه-20 بهمن-ساعت 12:30

هورا بالاخره دانشجو شدم.امروز برای ثبت نام به حرم سیدالکریم رفته بودم.شماره ی دانشجویی هم گرفتم.خدارو شکر خیلی خوب بود .کتاب های درسیمو هم گرفتم.وای واقعا عاشقانه دوستشون دارم.با اینکه خیلی سنگین و مشکلن می خوام سعی کنم که یه مامان زرنگ باشم تا بتونم الگوی خوبی برای مهربان فاطمه باشم.

 تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

دیروز وقتی مامانم مهربان فاطمه رو با خودش برد من هم دست به کار شدم .لباس پوشیدم به فروشگاه مروارید و نخل رفتم.اول مجموعه ی مختارنامه رو که همسرم خیلی دوسش داره خریدم به علاوه مجموعه ی پایتخت که طنزه.بعدش هم به عطر فروشی رفتم و یه عطر خیلی خوشبو برا بابای فاطمه گرفتم.یه جعبه ی خیلی ناز هم گرفتم و اینا رو توش گذاشتم.بعد هم به یه مغازه ی عروسک فروشی رفتم و دوتا عروسک خیلی ملوس که دو تا نی نی دختر و پسر بودن گرفتم تا بدم به فاطمه که اون به مامان و باباش هدیه بده.چون دلم میخواد دختر گلم از الان احساس شخصیت و استقلال کنه.بعد از پاساژ به قنادی رفتم و یه کیک خوشکل- بادکنک -شمع عدد ٧(به خاطر ٧مین سالگرد عقدمون) -آذین ویه جعبه شیرنیه قلب گرفتم.خدا میدونه با چه سرعتی خودم رو به خونه رسوندم.به مصطفی زنگ زدم گفت تا یه ساعت دیگه خونست.واقعا وقت نداشتم.تند تند همه کارا رو کردم .همه ی وسایل رو روی میز چیدم و یه عکس قشنگ از رهبری عزیز ویه عکس خوشکل از عروسیمون روی میز گذاشتم.مامان اینا هم با یه عالمه کادو اومدن و من رو حسابی شرمنده کردن.فاطمه گلی رو سریع به اتاقش بردم و لباس تنش کردم بعد هم منتظر بابایی شدیم.آقامون خیلی زود اومد و واقعا ذوق زده شد.مهربون فاطمه هم تا باباییش رو دید پرید و نی نی ها رو اورد و به باباش داد تو اون لحظه واقعا هم خوشحالیه بابای فاطمه رو دیدم وهم حس غرور فاطمه رو.خدا روشکر شب خوبی بود .خیلی سریع هم به خونه ی مادرشوهرم اینا رفتیم و برای اونا هم کیک بردیم.

 

 تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

فاطمه خانومی هر وقت بابا جون عباسش رو می بینه(بابای بابا)میگه بابا عباس اسب سواری کنیم.بنده ی خدا باباجون هم در نقش یه اسب تا میتونه فاطمه رو سواری میده(بابایی واقعا شرمنده ی محبتتون هستیم)

 تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول

امشب هم تا اومدیم خونه فاطمه بهونه ی بادکنک هایی رو گرفت که از دیشب هنوز به پرده ی اتاق بود و من هم بادکنک ها رو بهش دادم.بعد هم سریع رفت سر یخچال و طبق معمول کرم کنجد رو اورد و شروع کرد به خوردن.

 

اگر خدا بخواد البته شاید جمعه که برابر ١٧ ربیعه به دیدار مقام معظم رهبری بریم.خدا کنه جور بشه .شنبه هم اگر خدا بخواد با همسری و فاطمه گلی میخوایم بریم راهپیمایی.همیشه سعی کردم مهربون فاطمه رو ببرم تا بدونه اول و آخر زندگیشو مرهون خون شهدا و انقلاب اسلامیه.خدایا یاریم بفرما تا فرزندانمان را در راه راستین حق و و فادار به نظام و رهبری تربیت کنیم باشد تا فردای قیامت سرافکنده و دست خالی نباشیم(آمین)

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)