بیا گل نرگس بیا.......
سه شنبه-18 بهمن-ساعت16:30
سلام مجدد.خواب بودم که با صدای زنگ در وحشت زده از خواب بیدار شدم.رفتم در و باز کردم دیدم مامانی و مریم خواهرم هستن.منم دیگه خواب از سرم پرید.مامان گفت می خوام خونه ی خاله اینا بره اومدم فاطمه رو ببرم تا تو به کارات و خریدات برسی .
امروز بعد از مدت ها به دخترعموم که تو اهوازه و خیلی با هم صمیمی هستیم زنگ زدم.واقعا وقتی صداشو شنیدم خیلی خوشحال شدم.گفت برای عید منتظرتونم.اون هم یه پسر ناز به اسم محمد مجتبی داره.خدا حفظش کنه.
فاطمه گلی یاد گرفته وقتی از خواب بیدار میشه من رو هم بیدار میکنه و میگه مامان جون من دیگه نباب(یعنی نخواب)از همون اول هم تا بیدار میشه میره تلویزیون رو روشن میکنه میره از تو یخچال کرم کنجد بر میداره.
دارم کارام رو زود انجام میدم چون هم قراره برم خرید می خوام برم یه چیز خوشکل برای مصطفی جانم بخرم تازه چند تا آذین و چند تا بادکنک هم بگیرم تا آذین ببندم.امشب سالگرد پیوند آسمونیمونه.پیوند عاشقانه ی ما.
هم اینکه باید وسایلم رو جمع کنم چون میخوام برم خونه ی مادرشوهرم اینا که ان شاالله برم برا ثبت نام دانشگاه.
راستی دوستم پروانه بهم گفت قراره وقتی من از مشهد برگشتم بیاد تهران پیشم.منم دلم واقعا براش تنگ شده.عزیزم خوش آمدی
خوبه یه روز هم به جز جمعه یه نامی از حضرت بقیه الله الاعظم بیارم همون عشقی که واقعا در حق ایشون جز بی وفایی کار ی نکردم.مولا ما را بر این بی وفایی ها ببخش و مارو خیلی دعا کن.دعا کن به معرفت شما دست پیدا کنیم.آقا مارو در زمره ی عاشقانت قرار بده و بپذیر.آقا جان بیا و با آمدنت دست و پای ما رو از زنجیر گناهانمون باز کن.بیا گل زهرا بیا........