بی بی , بی حرم دلم برای دیدن حرمت بهانه میگیرید..........
بسم رب الفاطمه(س)
٦ اردیبهشت ٩١-ساعت ١٢:٣٠شب-چهارشنبه
سلامی به گرمای اردیبهشت البته هنوز سرده!!!!
بالاخره امتحان صرف عربی ١ رو با موفقیت دادم و فکر کنم زدم تو گوش بیست.هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.
امسال عید خیلی خیلی خوبی داشتیم واقعا ایوان خوش گذشت.البته به خاطر آفتاب سوزانی که داشت بدجوری سوختیم.اونقدر که هنوز دستام دورنگه هستن.
از همه مهمتر خبر خوشی که دارم اینه که قضیه مکه ی ما حل شد و خدا روسر ما منت گذاشت و ١٧م همین ماه عازمیم.وای از خوشحالی نمیدونم چه کنم.فرصت زیادی هم ندارم.البته کنار لبخندام ناراحتی هم دارم.اونم اینه که مهربون فاطمه با ما نمیاد.وای توی این دوازده روز دیوونه میشم.البته خونه ی خدا ارزشش و داره.اینو هم بگم که از بابت فاطمه خیالم راحته چون پیش مامانم و مادرشوهرمه که خیلی خیلی امنه.راستی میلاد حضرت زهرا اونجاییم.خدایا ممنونتم .وای خدای من زیارت بقیع و مسجدالنبی.زیارت حرم امن الهی....
اللهم الرزقنا حج بیتک الحرام فی هذاالعام و فی کل عام
خلاصه از همتون میخوام دعا کنید که معرفت این زیارت نورانی رو خدا بهمون بده.آمین
دیگه دلم براتون بگه که توی این مدت با سوپ در حال قلقل کردن سوختم.دندون درد شدید هم دارم که باید قبل مکه درمونش کنم و اینکه خدا رحم کنه دیگه بلایی سرم نیاد.....
این روزا من و مامانم و مهربون فاطمه و گاهی اوقات همسزی مهربون پیاده روی میریم که خیلی باحال بوده وحال کردیم.آب و هوا هم که بیسته بیسته.....
دلم برای مامان آینده دوست خوبم-مامان محمدرضا-عارفه جون-نایسل ودسا گلی-سونیا خانومی-مامان حنا و خیلی های دیگه تنگ شده بود.دوستون دارم خیلی زیاد.....
یه صحبتی هم با نی نی خشکلم :اینکه مامانی یکی از دعاهای اصلیم توی مکه اومدن تو هست .اونم سالم و صالح و خوشبو وزیبا و سرباز آقا.از الان هم میخوام بگم اگه دختر بودب زهرا یا ریحانه و اگه پسر بودی علی یا امیرعلی.
قربونت برم .از الان ثانیه ه ارو برای اومدنت میشمرم.هر چند که تا یه چند ماهی باید صبر کنی .اون موقع ا گه خدا ا جازه داد پا توی دل مامانی بزاری..
عزیزم عاشقتم و خیلی میخوامن.واز الان برای عاقبت بخیریت دعا میکنم.همونطور که برای مهربون فاطمه ه م پیشاپیش از این کارا کردم...
فعلا خداحافظ.....