فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

مهربان فاطمه و علی کوچولو

هورا.......

1390/12/10 20:10
1,356 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه-10 اسفند 90-ساعت19:40

 

سلام.هورا دوباره نی نی وبلاگ.........................

این چند روز حسابی سرم شلوغ بود نتونستم به نی نی وبلاگ سر بزنم.دوستم پروانه خانومی اینجا بود و دیگه زمان از دستمون در رفت....

 

از تولد امیری بگم که خیلی خوش گذشت  وعالی بود.از همه بیشتر به امیر طلا و فاطمه خوش گذشت.یه خبر خوبم بدم که این شاالله از این به بعد حتما عکس میگذارم چون بالاخره کابل موبایلمو پیدا کردم.خیلی ها هم لطف داشتن و گفته بودن از مهربون فاطمه عکس بزارم.ممنونم....

 

مهربون فاطمه وامیر در تولد امیرحسین طلا

 

 

 

اینم کادوی مهربون فاطمه به امیر طلا

 

 

اینم سلیقه ی عمه ی فاطمه گلی و مامان امیر حسین خان

 

 

فاطمه عشق مامان و باباش

 

بالاخره بعد از مدت ها موفق به گذاشتن عکس شدم.هورا.......

 

توی این چند روز که خاله پروانه خونمون بود به فاطمه خیلی خوش گذشت به طوری که موقع رفتن خاله می گفت مامان من هم برم.....

دوباره تنها شدم..درس هام هم خیلی سنگینه و نفس بر خدا به دادمون برسه....

 

فاطمه الان رفته بخوابه که این شاالله نذاره من شب بخوابم!!!!!!!!

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

نبات کوچولو
10 اسفند 90 21:49
* کمیک استریپ من و بابام * کمیک استریپ زیبای بازی پر هیجان و معروف AngryBirds * کارتون زیبا و خنده دار اوگی *کلیپ های خنده دار و نماهنگ های کودکانه --> به نبات کوچولو سر بزنید
مامان آینده ( آرزو)
11 اسفند 90 0:16
واااااااااااای .سلام خب بلاخره اومدی هااا دوست جونم .امروزم اومدم دیدم هنوز آپ نبودی ... نازی ... فاطمه جون رو از طرف ما ببوس .. خیلی کار خوبی کردی که عکس های فاطمه جون رو گذاشتی ..منم میخواستم بگم که عکساشو بذار .....امیدوارم که تولد حسابی بهتون خوش گذشته باشه ...


سلام ممنونم عزیزم.ممنونم.هر روز به وبلاگت سر میزنم.عالیه........................


سلام.عزیز دلم من هم برای نوشتن دلم تنگ شده بود ولی هر روز به وبلاگ قشنگت سر زدم....دوست دارم.بووووووووووس......
مامان آینده ( آرزو)
11 اسفند 90 0:17
مامان آینده ( آرزو)
11 اسفند 90 11:20
سلام دوباره .... ممنون که سرزدی و نظر گذاشتی .. آره عزیزم سعی میکنم که به کار بگیرم مطالب کتاب رو ...امیدوارم که نی نی بیاد و که بقیه کتاب هم که از دوران بارداری به بعد هست هم به دردم بخوره و اونا رو هم استفاده کنم....مر30 عزیزم..
مامان امیر حسین
11 اسفند 90 17:22
سلام عزیزم تقریبا از تولد امیر حسین هروز به وبلاگت سر زدم ولی متاسفانه آپ نبود تا میدیدم پست قبلیته دلم میگرفت که مطلب جدید نذاشتی چه کنیم ما هم به وبلاگ شما معتاد شدیم دستت درد نکنه عکسهای تولد رو گذاشتی وقتی دیدم خیلی خوشحال شدم انشالله جشنهای بعدی .
منم سرگشته ی پیمانت ای دوست
11 اسفند 90 17:39
سلام عزیزم خوبی؟هنوز هیچی نشده دلم برات تنگ شده امیدوارم جداییمون از هم زیاد طول نکشه خوب رو مخ آقا مصطفی کار کن ان شاا... بعد از عید حتما" یه سر بیا پیشم هرچند هم من هم آقا میثم دوست داریم با آقامصطفی با هم بیاید. واقعا" بابت این چندروز خیلی ازت ممنونم ان شاا... بتونم برات به خیر جبران کنم این چند روز خیلی بهم خوش گذشت .بابت این عکس نی نی خوشکلی هم که برام درست کردی ممنونم تورو خدا معصومه خیلی برام دعا کن دعا کن بچه مون سالم صالح و خوشکل باشه امیدوارم بتونیم از پس این درسامون بر بیایم و الا کلا"آبرومون میرهبا میثم هم صحبت کردم قرار شد ان شاا... هفته ی دیگه بریم شیراز!!فعلا" که نماز هام شکسته ست!!!راستی جان من حتما"اون عکسارو هم برام بریز رو سی دی هروز به آقا مصطفی بگو تا یادش نره باور کن اگه برام مهم نبود انقدر اصرار نمی کردمحالا میثم داره میره سر کار و من باز تنها میشم البته یه عالمه کار دارم که انجام بدم والبته یه عالمه درس که بخونم. راستی امروز اون لباس سورمه ای رو که تو برام گرفته بودی تا میثم از سر کار اومد نشونش دادم انقدر ذوق زده شد و لباس نی نی رو بغل کردو بوسید که یادش رفت مثل همیشه که از سر کار میاد منو ببوسه!!! فکر کن حالا تازه هنوز خود نی نی نیمده اگه خودش بیاد فکر کنم دیگه ما کلا"...خب عزیزم بیشتر از این مزاحمت نمیشم بریم خیر سرمون درس بخونیم.میبوسمت التماس دعا
مامان آینده ( آرزو)
13 اسفند 90 17:29
مامان آینده ( آرزو)
13 اسفند 90 17:31
سلام عزیزم. ببخشیداااا یه سوال داشتم میشه بدونم شما چند سالته و کجا زندگی میکنید ببخشید پرویی نباشه .. آخه کنجکاو شدم یهو ...اگه دوست داشتی بگو ... اگرم نه هیچ اشکالی نداره ....
مامان آینده ( آرزو)
14 اسفند 90 1:10
سلام عزیزم ... ممنونم که اومدی ... خوشحال شدم ... بابت تبریک هم مر30 دوست خوب من ...........
مامان آینده ( آرزو)
14 اسفند 90 16:24