خوابم میاد....
سه شنبه-١٨ بهمن-ساعت١:٤٠
سلام.خیلی خوابم میاد.ولی دلم هم نمیاد که امشب پستی نداشته باشم فاطمه جونی هم هنوز بیداره و فیلم دماغ رو داره می بینه.اما من واقعا نمی کشم.وای خدای من چقدر می چسبه خواب.
فردا می خوام به پاساژ پیش خونمون برم و چند دست لباس گرم برای فاطمه طلا بخرم چون میگن مشهد یخبندونه.خدا رحم کنه.
امروز همسرم بعد از مدت ها خیلی زود به خو نه اومد و چشم منو روشن کرد .البته این زود که میگم ساعت ٧:٣٠ شبه.باز هم شکر بهتر از ١١و ١٢ شبه با هم چایی خوردیم و صحبت کردیم ویه عالمه با فاطمه گلی بازی.ممنونم عزیزم.بودنت مایه ی دلگرمیه.
راستی یادم باشه فردا حتما یه کادوی خوب برای همسرم به خاطر سالگرد عقدمون بخرم.البته چی بخرم و هنوز نمی دونم.
ببخشید واقعا خوابم میاد و بیشتر از این نمی تونم بنویسم. دوستتون دارم......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی