یه روز قشنگ دیگه......
بسم الله الجمیل سه شنبه-11/7/91-6صبح سلام.یه روز قشنگ دیگه شروع شد...امروز روز سومیه که مهربان فاطمه ی عزیزم میره پیش دبستانی...منهم خیلی خوشحالم...هر روز صبح خیلی مشتاق و خوشحال از خواب بلند میشه...وااااای خدایا ممنونم که فاطمه ی من خوشحاله...روز اولی که بردمش مهد بچه هایی که اومده بودن گریه میکردن و از ماماناشون جدا نمیشدن...تو این اوضاع مهربون فاطمه ی من میگفت مامان تو برو دیگه بعدا بیا دنبالم...خدایا شکرت...بالاخره دخترم احساس استقلال میکنه...مربیش هم ازش راضیه و تعریفشو میده و میگه خیلی خانومه...ماشالله...مامان قربونت بره... راستی حالا که مهربون فاطمه از صبح تا یک بعدازظهر میره مهد منهم تصمیم گرفتم به سلامتیم بیشتر ا...